عشق حقیقی (داستان کوتاه)
نوشته شده توسط : مرتضی
 
 

عشق حقیقی (داستان کوتاه)

 

پسری روزها پشت در منزل دخترک را می پایید؛
برای دختر سوال بود که اگر او مرا دوست دارد،
پس چرا پا پیش نمی گذارد و با پدرم صحبت نمی کند؟!
درست است که ماشین پسرک قدیمی بود،
ولی برای دخترک عشق و محبت مهم تر بود!

روزها و ماه ها به همین منوال گذشت و دخترک بسیار کنجکاو شده بود،
روزی دل خود را قرص کرد و رفت تا حرف دل پسرک را گوش کند…
از او پرسید: ۶ ماه است که تو کنار منزل ما می ایستی و مرا می پایی،
وقتی ماشینت را میبینم ضربان قلبم تندتر می شود و…
هدف تو چیست؟
پسر گفت: وای فای خونه تون پسورد نداره!


 



:: موضوعات مرتبط: داستان طنز , ,
:: برچسب‌ها: عشق حقیقی (داستان کوتاه) ,
:: بازدید از این مطلب : 912
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 17 دی 1393 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 188 صفحه بعد